تو را، با زبان گل های باغچه می خوانم.عطش نیاز وعشق مرا سوی تو می کشاند.
دیگر تومی مانی ومحبتت و زندگی که یک ترانه ی قدیمی ست .
من،
ترانه ی زندگی را بارها از دهان کوه وباد و باران شنیده ام.
می خواهم
ازتمام ترانه هایت آهنگی بسازم دلنواز،که آرامش رابه قلب هایمان هدیه کند.
ای خدای شقایق ها!
درمیان سروهای سبز به دریا که می نگرم،
خود راغرق دربخشایش وبخشش تومی بینم.
یاس ها،یک صدا نام تو را بر زبان می آورند.
خدایا.....!
زندگی زیباست به زیبایی دریایی از سکوت.
به من توانایی ده که با یک سبد از گل های امید به دیدار تو بیایم.